کوچیک تر که بودم فکر می کردم بارون اشک خداست
ولی مگه خدا هم گریه می کنه چرا باید دل خدا بگیره!!!!
دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم
اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم تا هر وقت دلم گرفت
کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم!
آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد
حس میکرم که آدما دل خدا رو شکستند و یا از یاد خدا غافل شدند
همه می گفتند باران رحمت خداست ولی حس کودکانه من می گفت
خدا دلش گرفته و از دست آدم بدا داره گریه میکنه......
با کمک
VoIP
شما می توانید از اینترنت به عنوان یک خط تلفن استفاده کنید. چنین خدماتی
بسیار جالب و مقرون به صرفه است ولی در عین حال برای استفاده از آن مسائل
امنیتی وجود دارد که بهتر است از آن با خبر باشید.
ادامه مطلب...
ما تو محلمون یه کلوپ داریم پر ازفیلمای مختلف ایرانی وخارجی
تا حالا هم خیلی فیلم دیدم نتیجه ای هم که از این فیلما گرفتم
اینه که همیشه این نقش اول فیلمه که پایان قصه رو رقم میزنه :ت
لخ یا شیرین درست مثل ما زندگی آدما هم مثل یه فیلم می مونه
که فرقش با فیلمای دیگه اینه که توی فیلم زندگیمون ما هم نقش
اول هستیم هم کارگردان و....
ما هم می تونیم تو زندگی ،کارگردان خوبی برای خودمون باشیم .
خاطره های شیرینمون روروی خاطره های تلخمون مونتاژ کنیم وقتی
حس می کنیم داریم به جاده خاکی می زنیم کات بدیم و...
همیشه باید از همه زوایا به زندگی خوب نگاه کنیم و برای رسیدن به
سیمرغ بلورین زندگی تلاش کنیم
"بینوایی" با پای برهنه جوی ها را در جستجوی نگینی-شاید- می پیماید
و تو در آن سوی جوی در خانه ی خود
در جستجوی هیچ
در زنجیر زمان ، به گمانها بسیار خوشبخت تر از او
او به دنبال هدفی ، آزاد ، جهان را می نگرد
و تو به دنبال خوشبختی
در باتلاق هیچ در حال غرقه شدن ؛ کور و بینوا به دنبال هیچ
به" بینوایی" در جوی به دنبال نگینی-شاید-
می خندی
گاهی هم به بینوایی و اشک دیدگانش می گریی
و نمی دانی
او خوشبخت ترین است و
برای تو اشک می ریزد...