سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نفس های سرد








تو این مدتی که نبودم کلی کلمه های جدید یاد گرفتم با هر کدومش دل مامان و بابا را می برم.


رفت : دت


بریم: بیلیم


بده : بیده


خاله: حاله


دایی : دای


عمو : عامو


آب : آب


ناز : ناس


باشه : باسه


بله : بلی


بستنی : بسیجی


عروسی‏: عالوسی


بشین: دست


سلام: سلام


خوب هستی : حوب هستی.


   



یه کار خیلی بزرگ هم کردیم سوراخ کردن گوشام.


دیروز با مامانی رفته بودیم  مطب قای دکتر صفاپور . که قبلاً همکار مامان بود . دختر خاله ملینا را برده بودیم. بعد از اینکه دکتر ملینا را معاینه کرد و داروهاش را نوشت . از مامان پرسید که گوش مریم را سوراخ کردم یا نه ؟ مامان گفت که می ترسم و فکر کنم الان زوده. ولی دکتر مامان یه جفت گوشواره فیروزه ای خوشگل برداشت .گقت همین الان گوش مریم گلی را سوراخ می کنم. من که داشتم از ترس می مردم و همش نق می زدم که از اونجا بریم مامانی اولش خیلی ترسید ولی آقای دکتر به مامانی گفت آروم باش و محکم تو بغلت نگهش دار و این شد که گوشم بالاخره  سه شنبه 02/07/87 سوراخ شد اولش یه کم گریه کردم  ولی الان حتی خوب خوبم . حالا همه بهم میگن ماه شدی  انقدر گوشواره هام بهم می یاد که نگو و نپرس. مامان می گه واقعاً که دختر خوشگلی اش به گوشواره اشه..


تازه یه چیزه دیگه


من دیگه پوشاک نمیزنم خودم خواستم . وقتی تو پوشاکم همش گریه می کنم تا مامان مجبور می شه و پوشاکم را باز می کنه .


من عاشق نقاشی هستم مامان کلی برام مدادرنگی های خوشگل گرفته. با دفتر نقاشی. که همش نقاشی می کشم. عکس مامان و بابام و عروسکام رو.


مامانی را به زور مجبورش کردم تا خاطراتم را بنویسه آخه مامان اصلاً وقت نداره از سر کار که میاد خونه همش خونه را تمیز می کنه. آخه من خونه مون را خیلی ریخت و پاش می کنم. امروز که مامان بهم زنگ زد پیش مامان بزرگ بودم و دلم هم برای مامان خیلی تنگ شده بود و همش پای تلفن به مامان می گفتم دست دست. یعنی بیا کنارم بشین. خدا کنه مامان زود بیاد چون اگه حوصله ام سر بره کل خونه را میریزم بهم.


ارسال شده در توسط افشین کیا