هم نفس ، هم صدا ، هم دل:
نیمه وجود من.پاره وجودم.
طراوت باران را در نگاه تو یافتم و گرمی خورشید را در دستان تو.
ای زلال تر از آب،نجابت نگاهت را کجا می توان یافت؟
صداقت کلامت آوایی ایست بس زیباتر از آواز قناری.
طنین دلنشین صدای تو دلم را نو میکند.دوست دارم پلک بر هم گذارم
تا همه وجودم را ارتعاش حنجره ات بلرزاند.
وجودت چون اقیانوسی آرام است که مرا در خود غرق میکند.
و من مدهوش امواج نوازش تو.
مرا در خود غرق کن میخواهم در تو گم شوم،محو شوم.
مرا با خود ببر به دنیایی که در آن جز عشق نباشد.
مرا با خود به بینهایت ببر.به بی وزنی به بی رنگی
زمان و مکان را در هم شکن دستانم را بگیر،میخواهم به اعماق وجودت
سفر کنم.میخوام تو را جستجو کنم و خود را در تو بیابم.
نازنین بی همتای من:عزیز بی مانند من:
امروز بهانه ایست برای فریاد کردن تو.امروز بهانه است برای دیدن تو
امروز بهانه ایست که باز تو را در صفحه سپید قلبم نقاشی کنم.
امروز باز حقانیت و نجابتت را فریاد خواهم کرد.
امروز باز صداقت و پاکیت را فریاد میکنم.
امروز بلند تر از هر زمان خواهم گفت:
تا هستم تا نفس میکشم یار و یاورت خواهم ماند.