همزمان با نزدیک شدن ماه محرم ماه خون و شمشیر ، شهرهای مختلف استان لرستان حال و هوای عاشورایی به خود گرفته است . |
|
خبرگزاری فارس: 40 منبر آیین ویژه بانوان لرستانی در روز تاسوعاست که با پای برهنه و نقاب بر صورت 40 شمع به نیت در 40 منبر یا مجلس عزاداری امام حسین (ع) روشن میکنند تا از این طریق با راز و نیاز با معبود یکتای خود، نیازها و حاجت خود را برآورده کنند.
به گزارش خبرگزاری فارس از خرمآباد، مردم استان لرستان در ایام محرم هر کدام به نوعی ارادت خود را به امام حسین(ع) و مقوله عاشورا به اثبات میرسانند، به طوری که مرد و زن پیر و جوان در مراسمی که بیشتر با همان شیوه سنتی برگزار میشود، شرکت میکنند.
جوانان لرستانی از همان روزهای اول محرم با برپا کردن خیمههای عزاداری و نصب پلاکارد در جای جای این استان شیعه نشین بار دیگر حال و هوای عاشورایی را به تصویر میکشانند.
مردم استان لرستان آئینهای ویژهای در ماه محرم و صفر دارند که از جمله آن میتوان به حضور مردم به ویژه جوانان برای عزاداری در خیابانها و کوچهها در قالب هیئتهای سینه زنی و زنجیرزنی اشاره کرد.
مداحان اهل بیت عصمت و طهارت در این استان در ماه محرم نقش موثری در تشکل هیئتهای عزاداری دارند.
مداحان از سرودن نوحههای قدیمی با گویش لری همانند این بیت ا خدا مه اکبر شیری زبو گم کردمه، د مین دریای خی دور گرو گم کردمه، یعنی ای خدا من اکبر شیرین زبان گم کردهام، در میان دریای خون آن گوهر گرانبها و کم پیدا گم کردهام، اینگونه نوحههای محلی شیرینی خاصی به عزاداریهای لرستان داده است.
پختن حلیم، آش و حلوای نذری، تهیه شربت و شیرینی و شیر داغ و توزیع نذورات در بین هیئتهای عزاداری از جمله آیینهایی است که در ایام محرم و صفر توسط مردم این خطه از کشورمان انجام میدهند.
برخی از افراد خیر با قربانی کردن گاو و گوسفند و تهیه غذای نذری هیئتهای عزاداری را به صرف شام یا نهار دعوت میکنند.
آیینها و سنتهای مختلفی به ویژه در روز تاسوعا و عاشورای حسینی در این استان برگزار میشود که چهل منبر و گل اندود کردن از جمله این آیینهاست.
چهل منبر آیین ویژه بانوان لرستانی در روز تاسوعاست که با پای برهنه و نقاب بر صورت 40 شمع به نیت در 40 منبر یا مجلس عزاداری امام حسین (ع ) روشن میکنند تا از این طریق با راز و نیاز با معبود یکتای خود، نیازها و حاجت خود را برآورده کنند.
در این سنت دینی زنان از ابتدا تا انتهای این آیین با نیتهای درونی خود مهر سکوت بر لب میزنند و تنها با زمزمه و ذکر کلمه الله و یا فرستادن صلوات بر محمد (ص) و خاندان پاکش مسیر حرکت خود را ادامه میدهند.
همچنین در روز تاسوعای حسینی جوانان پرشور و دوستدار ائمه اطهار در لرستان به تدارک آماده کردن خاک ویژه عزاداری روز عاشورا میپردازند تا در این روز تمام بدن خود را به گل آغشته کنند و در ماتم سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع ) به عزاداری بپردازند.
خاک ویژه عزاداری اباعبدالله الحسین توسط جوانان لرستانی از بیابانهای اطراف تهیه میشود و پس از غربال و الککردن، آن را با عطر و گلاب معطر میکنند و خاک آماده شده را در حوضچههای مخصوص با آب گرم به گل تبدیل میکنند و اقشار مختلف مردم پس از اقامه نماز صبح روز دهم محرم ( عاشورا) با خلوص نیت و خود را گل اندود میکنند.
عزاداران حسینی پس از گل مالان خود در کنار آتشهای که به همین مناسب روشن کردهاند، بدن خود را خشک میکنند و سپس در دستههای سینه زنی و زنجیر زنی در خیابانهای شهر به راه میافتند و با ذکر مصیبت و نوحه سرایی و سینه زنی عزاداری خود را به اوج میرسانند.
سنت گل اندود در روز عاشورای حسینی یکی از سنتهای بسیار قدیمی رایج در میان مردم لرستان است که نوع عزاداری روز عاشورای مردم این خطه را از دیگر مناطق کشور متفاوت کرده است.
مردم این منطقه با طلوع آفتاب دسته دسته پس از اجرای سنت ویژه گل اندود کردن که خاص عاشوراست به مراسم سوگواری و عزاداری حسینی شور دیگری میبخشند.
عزاداری مردم استان لرستان به ویژه شهر خرمآباد در روز عاشورا تا ظهر ادامه دارد و مردم عزادار پس از قرائت زیارت عاشورا، نماز ظهر عاشورا را اقامه میکنند.
آئینهای عاشورایی خاصی نیز در سایر شهرهای استان با آداب و رسوم خاصی همچون تشکیل حلقه عزا در مقابل مساجد تکایا و حسینیهها با ذکر حسین وای، مراسم گلگیران و مجالس روضهخوانی و تعزیهخوانی که از واپسین روزهای ماه ذیالحجه آغاز و تا پایان دهه نخست محرم ادامه میدهند.
مدیرکل سازمان تبلیغات اسلامی لرستان گفت: امروزه باید عزاداری ائمه اطهار(ع)، امامان معصوم و مراجع تقلید برای امامان معصوم(ع) الگوی ما در عزاداری قرار گیرد.
حجتالاسلام خادمی با اشاره به تأکیدات مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه عزاداری باید به شیوه سنتی باشد، تصریح کرد: در عزاداری سنتی که مورد قبول مراجع تقلید است، عزاداران در مسجد، حسینیه، تکایا و خیمهها تجمع میکنند و یک نفر روحانی عالم، وقایع عاشورا و اهداف قیام امام حسین(ع) را برای آنها تشریح کرده و در کنار آن عزاداران به سینهزنی میپردازند.
وی به تلاشهای دشمنان در زمینه ایجاد انحراف در حوزه دینی اشاره کرد و افزود: با توجه به اینکه دشمنان همواره از جلسات مذهبی آسیب دیدهاند، لذا درصدد هستند با ایجاد انحراف، خرافه و بدعت در این جلسات عزاداری و مذهبی، از میزان تأثیرگذاری این جلسات بکاهند و آن را یک حرکت غیر معقول جلوه دهند.
مدیرکل تبلیغات اسلامی لرستان اظهار داشت: در زمینه مقابله با این توطئه دشمنان، نیاز است مرثیهخوانان، مداحان و روضهخوانان در نوحهها و مراثی خود آنچه را که در کربلا بهوقوع پیوسته برای مردم نقل کنند و گفتههای آنها مطابق با شان و شخصیت امام حسین(ع) و اصحاب وی باشد.
خرم آباد- خبرگزاری ایسکانیوز: توجه به آثار باستانی می تواند جهانگردان زیادی را به اینگونه مناطق بکشاند. | ||||||
برایم جالب بود سفری هر چند کوتاه به آنجا داشته باشم تصمیم گرفتم و با یک راهنما در یک صبح دل انگیز بهاری راهی شهر کوهدشت شدیم . در طول راه راهنما بیشتر گوینده بود و من شنونده،از خاطراتش با گروههای مختلف می گفت و اینکه خود از دیدن آنها سیر نمی شود و هر بار مشتاق تر از دفعه قبل محو تماشای این آثار می شود . زمان خوبی را انتخاب کرده بودیم اردیبهشت ماه فصلی که در لرستان زیبایی های خاص خود را دارد و هیچ بیننده ای از دیدن طبیعت زیبا و سرسبز آن سیر نمی شود و تشنه تر از همیشه مشتاق گردش در طبیعت آن است . محو تماشای درختان سبز و گلهای روییده شده و زمین های پر از کشت گندم و جو بودم که با وزش باد ملایم چگونه به این طرف و آن طرف تکان می خوردند و بیننده را به عظمت خالق یکتا می رساندند که راهنما آرام گفت :این هم شهر کوهدشت پیاده شو که خیلی کار داریم . پیاده شدم و گذرا نگاهی به اطراف انداختم شهر قشنگی بود اما من بیشتر در فکر غارها بودم که دوباره راهنما گفت : برای رسیدن به این غارها باید راهی سخت و دشوار را طی نمود چرا که همه ی نقش ها در یک محل نیستند و قسمتی از آنها در کوه سرسرخن و بقیه در کوه همیان قرار دارند . راه آغاز شد قسمتی از راه با ماشین های کمک دار و بقیه راه را باید پیاده پیمود از راههای پر پیچ و خم که اطراف آنها را گلهای وحشی زیبا پوشانده بود عبور می کردیم . سرانجام به اولین غار که در دره میر ملاس در کوه سرسرخن واقع شده بود رسیدیم فاصله این دره تا شهر کوهدشت نزدیک به 30 کیلو متر بود . این غار به مرور زمان در هم ریخته بود و اینک سایبانی بیش از آن باقی نمانده بود . در دو طرف جنوب و شمال دره ،نقاشی هایی بر روی دیوار سایبان نقش شده بود که اینک در معرض نابودی عوامل طبیعی همچون خورشید و باران قرار گرفته بود و بدتر از همه رهگذرانی بودند که به این محل آمده بودند و موجب ازبین رفتن این آثار می شوند . طول سایبان جنوبی غار میرملاس 35 متر است . این نقاشیها از جنوب شروع شده و به جانب شمال ادامه می یابند .بیشتر آنها صحنه هایی از شکارگاه و یا رزمگاه را مجسم می سازند . برخی نیز نقش حیوان هایی است که نمی توان برای آنها نامی گذاشت . در بالای کوه سرسرخن دشتی نسبتا هموار و پوشیده از جنگل وجود دارد که تنها چند خانه ی روستائی و یک پاسگاه جنگلبانی در آنجاست . راهنما گفت : در ماههای اردیبهشت و خرداد چند طایفه برای چراندن گله ها به این محل می آیند و در فصل تابستان مجددابه دشت کوهدشت مراجعت می کنند . سرسرخن محلی ییلاقی است و ساکنان آن آب مورد نیاز خود را از چاه هایی که معمولا به عمق 2 تا 5 متر حفر شده اند تامین می کنند . از تنها دهکده سرسرخن راهی باریک به جانب خاور کشیده شده که این راه به دره های وسیع و طولانی بین کوه سرسرخن و کوه همیان منتهی می گردد. این راه از تنگه ی پر صخره و پیچ و خم می گذرد که قسمت شرقی کوه سرسرخن به نام کوه (کیزه ) مشهور است و چون این تنگه مقابل کوه مرتفع همیان قرار دارد تنگه (دیار گاه همیان ) یا ( چالگه شله ) نامیده می شود . در کمر کش این تنگه ، راه باریکی به سمت شمال و به جانب دامنه ی کوه و نقاشی های این محل و نیز راه باریک دیگری در جهت جنوبی تنگه ، به طرف محل دیگر نقاشی ها ، از تنگه جدا می شود . از تنگه تا محل نقاشی ها که در سمت شمال آن قرار دارند نزدیک به 500 متر است ولی فاصله ی نقاشی های غارهای جنوبی دره ،نزدیک به 45دقیقه راهپیمایی لازم دارد. تعداد نقاشی های شمال تنگه بیشتر از قسمت جنوبی است . توجه به این آثار می تواند جهانگردان زیادی را راهی این منطقه نماید./ |
فرارسیدن ایام سالگرد وفات حضرت محمد مصطفی(ص) و شهادت مظلومانه سبط اکبر پیامبر، امام حسن مجتبی(ع) و شهادت غریبانه هشتمین پیشوای معصوم، حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع)، بر تمامی مسلمان تسلیت باد.
وفات جانگداز و مظلومانه اشرف مخلوقات خاتم الأنبیاء محمد بن عبدالله(ص) در 28 صفر سال 11 هجری در سن 63 سالگی بوده است.رسول گرامی و اهل بیت وی، مظهر تامّ اسمای الهی و آیینه تمام نمای صفات جمال و جلال حقّ اند. آنان، پیشوایان بشر به سوی فضایل و ارزش های متعالی انسانی و الهی اند و آشنایی با ابعاد گوناگون شخصیت و زندگی این رهبران الهی، بهترین توشه سالکان راه حقیقت و پاکبازان طریقِ سعادت و کمال است.
زندگی پیامبر اسلام و ائمه هدا(علیهم السلام) داستان انسان های پاک و به کمال رسیده ای است که برای هر پوینده ای، راهی هموار و مستقیم به سوی حقیقت را نشان می دهد، و زندگی پرفراز و نشیب و سراسر صلابت و جاودانگی آنان، می تواند همه ابعاد و شئون مختلف حیات انسان کامل را تأمین نماید.
این روزها ایام سالگرد وفات حضرت محمد مصطفی(ص) است که بنای ستم و بیدادی را که بر فرزند آدم میرفت برانداخت و نوای خوش قسط و عدل را در جهان طنینافکن ساخت؛ بزرگمردی که در پیشگاه انسانیت، سرود توحید سر داد. با ظهورش پابرهنگان و آنانکه اربابان بیداد به استضعافشان کشانده بودند، گوهر آزادگی و حریت را در آغوش کشیدند. او از جهان رفته است اما دیری نخواهد پایید که واپسین حجت توحید بر انسان عرضه میگردد تا مومنان آفاق در پرتو خورشید اسلام، شاهد غروب بتان باشند. در چهاردهمین قرن از ظهور حضرت محمد مصطفی(ص) که جهان بشری پرشور و شرتر از پیش گردیده، ندای بلند توحید که از گلوی پاک آخرین پیامبر خدا برخاست هنوز در پهنه کره خاکی طنینانداز است و امت او در روز وفاتش پیام وحدت خویش را در مأذنههای رفیع و شکوهمند اسلام به گوش جهانیان میرسانند.
این ایام همچنین سالروز شهادت سبط اکبر پیامبر، امام حسن مجتبی(ع) در روز 28 صفر است که در روزهای طوفانی صدر اسلام همچون بازویی پرتوان در کنار پدر بزرگوارش و نیز در دوران زمامداری کوتاه خودش از کیان اسلام و مسلمین دفاع کرد ولی نیرنگ منافقان و دشمنان اسلام که لباس دوستی دین و امارت مسلمین را به دروغ بر تن کرده بودند، از کاسه زهرآگین دشمن خانگی بیرون آمد و دومین شهید امامت به جهان اسلام تقدیم شد.
همچنین در ایام غمبارِ سالگرد شهادت غریبانه و مظلومانه امام علی بن موسی الرضا(ع)، آن امام همام را اینگونه خطاب قرار میدهیم که ای امامِ غریب! ای قبلهیِ آمالِ مشتاقان ِِِخوشنودی و رضا! هنگامی که نقشِ گنبدِ پر نورِ تو در پردهیِ چشمانمان میافتد، آمیزهای از احساس تعالی و شکوه در قلبهایمان مینشیند. نقشی که محبت و دوستیِ تو را پیوسته در رگانمان به دوردستترین منافذِ جسم و جان میرساند و حاصل این پیوند چیزی نیست جز فروزانتر شدن ِآتشِ عشقِ ولایتِ تو که به مثابهیِ میراثی پرارج در سینههایمان جاوید شده است.
زندگانی امام رضا(ع) نام : علی لقب : رضا، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر، و رئاب التدبیر کنیه : ابوالحسن نام پدر : موسی نام مادر : نجمه تکتم تاریخ ولادت : 11 ذی القعده سال 148 هجری محل ولادت : مدینه منوره مدت امامت : 20 سال مدت عمر : 55 سال تاریخ شهادت : آخر ماه صفر سال 203 هجری علت شهادت : انگور زهر آلود نام قاتل : مأمون ملعون محل دفن : خراسان تعداد فرزندان : 1 پسر و1 دختر
مشهورترین لقب مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب این لقب گفته اند: «او از آن روی رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودی پیامبران خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده : از آن روی که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سر انجام، گفته شده است: از آن روی او رضا خوانده اند که مأمون به او خشنود شد.»
زندگی و شخصیت امامان شیعه، دو جنبه ارزشی متمایز و با این حال مرتبط با هم دارد: اول : شخصیت عملی و علمی و اخلاقی و اجتماعی آنان که در طول زندگی ایشان، در منظر همگان شکل گرفته است و فهم و ادراک آن نیاز به پیش زمینه های اعتقادی و مذهبی خاص ندارد، بلکه هر بیننده فهیم و دارای شعور و انصاف میتواند، ارزش ها و امتیازهای آنان را دریابد و بشناسد. دوم : شخصیت معنوی و الهی آنان که ریشه در عنایت ویژه خداوند نسبت به ایشان دارد. شناخت این بعد از شخصیت اهل بیت نیاز به معرفت های پیشین دارد؛ یعنی نخست باید به رسالت پیامبر(ص) ایمان داشت و براساس رهنمودهای آن حضرت، ولایت عترت را پذیرفت و برای شناخت جایگاه عترت به روایات و راویان معتبر اعتماد کرد و کوتاه سخن این که بینش های مذهبی مختلف، میتواند مانع شناخت این بعد از شخصیت اهل بیت علیهم السلام باشد.
حیات اجتماعی امام رضا علیه السلام دوران حیات امام هشتم اوج گیری گرایش مردم به اهل بیت و دوران گسترش پایگاههای مردمی این خاندان است. چنان که می دانیم امام از پایگاه مردمی شایسته ای برخوردار بود و «در همان شهر که مأمون با زور حکومت می کرد او مورد قبول و مراد همه مردم بود و بر دلها حکم می راند... نشانه ها و شواهد تاریخی ثابت می کند که (در این دوران) پایگاه مردمی مکتب علی علیه السلام از جهت علمی و اجتماعی تا حدی بسیار رشد کرده و گسترش یافته بود. در آن مرحله بود که امام علیه السلام مسئولیت رهبری را به عهده گرفت». گرچه که در دوران امامت امام رضا علیه السلام دو مرحله فعالیت در سالهای خلافت هارون و سالهای خلافت مامون را می توان از یکدیگر جدا کرد و برای هر یک از این دو مرحله ویژگیهای متمایز از دیگری یافت، اما اگر به ویژگی عمومی این دوران بنگریم، خواهیم دید «هنگامی که نوبت به امام هشتم علیه السلام می رسد... دوران، دوران گسترش و رواج و وضع خوب ائمه است و شیعه در همه جا گسترده اند و امکانات بسیار زیاد است که منتهی می شود به مسئله ولایتعهدی. البته در دوران هارون، امام هشتم در نهایت تقیّه زندگی می کردند. یعنی کوشش و تلاش را داشتند، حرکت را داشتند، تماس را داشتند، منتهی با پوشش کامل ... مثلاً دعبل خزاعی که در باره امام هشتم در دوران ولایتعهدی آن طور حرف می زند دفعتاً از زیر سنگ بیرون نیامده. جامه ای که دعبل خزاعی می پرورد یا ابراهیم بن عباس را که جزو مداحان علی بن موسی الرضاست، یا دیگران و دیگران این جامعه بایستی در فرهنگ ارادت به خاندان پیغمبر سابقه ای نداشته باشد. آنچه در دوران علی بن موسی الرضا علیه السلام یعنی ولایتعهدی پیش آمد نشان دهنده این است وضع علاقه مردم و جوشش محبّتهای آنان نسبت به اهل بیت در دوران امام رضا علیه السلام خیلی بالا بوده است. به هر حال همه اینها موجب شد که علی بن موسی الرضا علیه السلام بتوانند کار وسیعی بکنند که اوج آن به مساله ولایتعهدی منتهی شد». حقیقت آن است که در این دوران، بدی اوضاع میان امین و مأمون به امام کمک کرد تا بار سنگین رسالت خویش را بر دوش کشد، بر تلاشهای خود بیفزاید، و فعالیتهای خود را دوچندان کند، چه در این زمان زمینه آن فراهم گشت که شیعیان با او تماس گیرند و از رهنمودهای او بهره جویند، و همین امر در کنار برخوردار بودن امام از ویژگیهای منحصر به فرد و رفتار آرمانی که در پیش گرفته بود سرانجام به تحکیم پایگاه و گسترش نفوذ امام در سرزمینهای مختلف حکومت اسلامی انجامید. او خود یک بار زمانی که درباره ولایتعهدی سخن می گوید، به مامون چنین اظهار می دارد: «این مساله که بدان وارد شده ام هیچ چیز بر آن نعمتی که داشته ام نیفزوده است. من پیش از این در مدینه بودم و از همان جا نامه ها و فرمانهایم در شرق و غرب اجرا می شد و گاه نیز بر الاغ خود می نشستم و از کوچه های مدینه می گذشتم، در حالی که در این شهر عزیزتر از من کسی نبود». در این جا بسنده است سخن ابن مونس - دشمن امام - را بیاوریم که به مأمون می گوید: ای امیر مؤمنان، این که اکنون در کنار توست بتی است که به جای خدا پرستش می شود. در چنین شرایطی و پس از آن که حضرت رضا علیه السلام بعد از پدر مسئولیت رهبری و امامت را به عهده گرفت در جهان اسلام به سیر و گشت پرداخت و نخستین مسافرت را از مدینه به بصره آغاز فرمود، تا بتواند به طور مستقیم با پایگاه های مردمی خود دیدار کند و درباره همه کارها به گفتگو بپردازد. عادت او چنین بود که پیش از آن که به منطقه ای حرکت کند، نماینده ای به دیار گسیل می داشت تا مردم را از ورود خویش آگاه کند تا وقتی وارد شهر می شود مردم آماده استقبال و دیدار با او باشند. سپس با گروههای بسیار بزرگ مردم اجتماع بر پا می کرد و در باره امامت و رهبری خود با آنان گفتگو می فرمود. آنگاه از آنان می خواست تا از او پرسش کنند تا پاسخ آنان را در زمینه های گوناگون معارف اسلامی بدهد. سپس می خواست که با دانشمندان علم کلام و اهل بحث و سخنگویان، همچنین با دانشمندان غیر مسلمان ملاقات کند تا در همه باب مناقشه به عمل آورند و با او به بحث و مناظره بپردازند. پدران حضرت رضا علیه السلام به همه این فعالیتهای آشکار مبادرت نمی کردند. آنان شخصاً به مسافرت نمی رفتند تا بتوانند مستقیم و آشکار با پایگاه های مردمی خود تماس حاصل کنند. اما در دوران امام رضا علیه السلام این مسئله امری طبیعی بود، چرا که پایگاههای مردمی بسیار شده و نفوذ مکتب امام علی علیه السلام از نظر روحی و فکری و اجتماعی در دل مسلمانان که با امام آگاهانه همیاری می کردند افزایش یافته بود. پس از آنکه امام مسئولیت امامت را به عهده گرفت همه توانایی خود را در آن دوره، در توسعه دادن پایگاههای مردمی خود صرف کرد اما رشد و گسترش آن پایگاهها و همدلی آنان با کار امام به این معنی نبود که او زمام کارها را به دست گرفته باشد. با وجود همه آن پیشرفتها و افزایش پایگاه های مردمی، امام بخوبی می دانست و اوضاع و احوال اجتماعی نشان می داد که جنبش امام علیه السلام در حدی نیست که حکومت را در دست گیرد، زیرا با پایگاههای گسترده ای که حضرت داشت، گرچه از او حمایت و پشتیبانی می کردند، اما نظیر این پایگاهها به این درد نمی خورد که پایه حکومت امام علیه السلام گردد. چه، پیوند آن با امام پیوند فکری پیچیده و عمومی بود و از قهرمانی عاطفی نشانی داشت. این همان احساسهای آتشین بود که روزگاری پایه و اساسی بود که بنی عباس بر آن تکیه کردند و برای رسیدن به حکومت بر امواج آن عواطف سوار شدند. اما طبیعت آن پایگاه ها و مانند های آن به درد آن نمی خورد که راه را برای حکومت او و در دست گرفتن قدرت سیاسیش هموار سازد. امام رضا علیه السلام در این مرحله خود را آماده آن می کرد تا مهار حکومت را به دست گیرد، اما با شکلی که خود مطرح کرده بود و می خواست نه در شکلی که مأمون اراده می کرد و در آن شکل ولایتعهدی را به او عرضه داشت و او آنرا رد کرد و نخواست. این تصویری است از دوران امام که می تواند در تفسیر دو رخداد مهم یعنی مسئله ولایتعهدی و نیز مسئله پیشنهاد خلافت به امام از سوی مأمون ما را راهگشا باشد. به تعبیری دیگر، می توان گفت تنشهای موجود در آن زمان هنوز باقیمانده هایی از طوفانی بود که از چند دهه قبل علیه حکومت اموی و از سوی دو خاندان مهم علوی و عباسی بر پا شده بود. در میان چنین طوفانی بود که قدرت طلبان خاندان عباسی بر اسبهای لجام گسیخته خود می نشستند و هر گونه که می خواستند به سوی هدف خود - و با این دیدگاه که هدف وسیله را توجیه می کند - می رانند و گاه هم در این هیاهو و در غیاب دیده های مردم خنجری هم از پشت به خاندان علوی می زدند و پس از آن میوه ای را که در دست مجروح این خاندان بود، به زور و به چنگال نیزه نیرنگ در می ربودند. خاندان عباسی از سویی از نام «آل محمد» سوء استفاده می کرد، چندان که گاه به خاطر نزدیکی طرز کار یا تبلیغاتشان با آل علی، در مناطق دور از حجاز این گونه وانمود می کردند که همان خط آل علی هستند. حتی لباس سیاه بر تن کردند و می گفتند: این پوشش سیاه لباس ماتم شهیدان کربلا و زید و یحیی است، و عده ای حتی از سرانشان، خیال می کردند که دارند برای آل علی کار می کنند. از سویی دیگر نیز همین خلفای خاندان عباسی از همان روزهای نخست سلطه خود کاملاً میزان نفوذ علویان را می دانستند و از آن بیم داشتند. سختگیریهایی که از همان دوران آغازین حکومت عباسی علیه بذ الحسن به عمل آمد، گواهی بر این ترس و وحشت عباسیان از اهل بیت و علاقه مردم به آنان است. گواهی دیگر آن که آورده اند: منصور هنگامی که به جنگ با محمد بن عبدالله و برادرش ابراهیم - از علویان - مشغول بود شبها را نمی خوابید، حتی در همین زمان دو کنیز برای او آوردند که آنها را رد کرد و گفت: «امروز روز زنان نیست و مرا با آنان کاری نه، تا آن زمان که بدانم سر ابراهیم از آن من و یا سر من از آن ابراهیم می شود. او در همین جنگها پنجاه روز جامه از تن نکند و از فزونی اندوه نمی توانست درست سخن خود را پی گیرد.» این نگرانی در دوران پس از منصور نیز ادامه یافت و نگرانی مهدی و هارون عباسی بیش از منصور بود، چندان که در همین دوران امام کاظم علیه السلام آن زندانهای سخت خود را گذراند. پس از این دو، نوبت به مأمون رسید. در دوران مأمون مسئله دشوارتر و بزرگتر و مشکل آفرین تر بود. چه، شورشها و فتنه های فراوانی سرتاسر ولایتها و شهر های بزرگ اسلامی را در برگرفته بود تا جایی که مأمون نمی دانست چگونه آغاز کند و چه سان به حل مسئله بپردازد. او می دید و از این رنج می برد که سر نوشتش و سر نوشت خلافتش در معرض تند بادهایی قرار گرفته که از هر سو بر آن می تازد. مأمون در کنار این ترس و نگرانی از هوشی سرشار، فهمی قوی، درایتی بی سابقه، شجاعتی کم نظیر و جدیتی راهگشا بهره مند بود و اینها همه در کنار هم، او را بدان رهنمون گشت که ابتکاری تازه بر روی صحنه آورد و امام هشتم را باتجربه ای بزرگ رویاروی سازد و مسئله ولایتعهدی را پیش آورد، هرچند در این زمینه نیز، تدبیر امام علیه السلام او را ناکام ساخت.
برخی از مطالب برگرفته از سایت www.irib.ir |